جدول جو
جدول جو

معنی مهره چین - جستجوی لغت در جدول جو

مهره چین
(دُ)
بازیگر، حقه باز. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ مَنْ نا کَ / کِ)
آنکه از کوچه ها قطعات کهنه گرد کند تا از آن جامه کند یا جامه را پیوند کند. آنکه از کوچه ها پاره های جامه گرد کند. آنکه از کوچه و کوی، کهنه و پاره گرد کند. ژنده چین. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
میوه چیننده. که میوه بچیند. آنکه از درخت یا گیاه میوه جدا کند:
شاید اگر در حرم سگ ندهد آب دست
زیبد اگر در ارم، بز نبود میوه چین.
خاقانی.
، بمجاز بهره مند. سود برنده:
من زان گره گوشه نشین نی درد کش نی میوه چین
می ناب و شاهد نازنین ساقی محابا داشته.
خاقانی.
از شجر من شعرا میوه چین
وز صحف من فضلا عشرخوان.
خاقانی.
و رجوع به میوه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ قَ / قِ خوا / خا تَ)
مهره کشیدن بر صاروج یا کاغذ و غیره برای لغزنده و براق شدن آن. جلا دادن. پرداخت کردن. صیقل کردن. صقال: آن خانه سفید کردند و مهره زدند که گویی هرگز بر آن دیوارها نقش نبوده است. (تاریخ بیهقی ص 118) : ترزیز، مهره زدن کاغذ. (دهار) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دُ کَ / کِ)
مهره زننده. آن که کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد. (آنندراج). صقال. (دهار) (مهذب الاسماء). صاقل، آخیزگر. دیوارزن. رهاص. آن که چینه کشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در 9هزارگزی جنوب غربی علیشاه عوض و 4هزارگزی راه علیشاه عوض به شهرآباد. با 226 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، صیفی، سیب زمینی و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
پهن کردن بساط شعبده، پهن کردن بساط نرد و شطرنج، آغاز کردن چیزی را مقابل مهره برچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره زنی
تصویر مهره زنی
شغل و عمل مهره زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره زدن
تصویر مهره زدن
کاغذ و جزآن را با مهره کشیدن برای جلادادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر چین
تصویر گهر چین
عمل و شغل گوهرچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره زن
تصویر مهره زن
آنکه مهره زند
فرهنگ لغت هوشیار